نهمین روز فروردین نود و نه است و به عکس همیشه که خیال میکردم این همنشینی و تکرر اعداد زیبا و چشم نواز و نشانه گونه است و خوش یمن، حالا حالم از دیدن این دو تا نه کنار هم بهم میخورد
سالی که با سایه کرونا و ترس و وحشت و مرگ شروع شد
سالی که حتی نگذاشت فراموشی وحشت و غمگینی ام به ظهر روز عید بکشد وقتی خبر مرگ دایی درست قبل از خورذن سبزی پلو ماهی روز اول بهار رسید. وقتی محکوم بودیم به حبس خانگی و ندیدن هیچ آدمی غیر از خودمان که البته بگذار اقرار کنم شاید این خوشایندترین بخش ماجرا بوده است.
نمیدانم آخر ماجرای کرونا کجاست و اصلا دلم هم نمیخواهد به آخرش فکر کنم که چند نفر را از دست می دهیم و توی چه وضعیتی قرار می گیریم
تمرکز ندارم و نمی توانم واژه های درست و زیبا کنار هم بچینم
صرفا باید اینجا چیزی می نوشتم به یادگار
دو قدم تا بهار...برچسب : نویسنده : carnations2 بازدید : 87